۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

دهه ۶۰؛خاطرات روزهای سوخته من




چسب ضربدری رو شیشه‌ها،
آژیر قرمز، ضد هوایی، پناهگاه، صدای آمبولانس،
دفترچه بسیج، قحطي شير و كره و موز و ....
گرویی شیشه‌های نوشابه،
هاچ زنبورعسل، پلنگ صورتی،
آدامس خروس نشان،
مداد شیر نشان، پاک‌کن‌های بد پاک‌کن، کاغذ کاهی،
کیف‌های چمدانی با کلید کوچک فلزی،

سنگرهایی که توی خیابان چیده شده بود،
والور، گردسوز، بوی نفت،
رفیق دهه شصت خاطرت هست؟
آلوچه، لواشک سیری 5 زار
پیراشکی سر کوچه مدرسه
کرایه 20 ریال. تاکسی‌های آبی پیچ شمیران تا خود شمیران.
اتوبوس دو طبقه خط خراسون توپخونه.
تعاونی شهر و روستا.
سیگار جیره‌ای. هفته‌ای دو پاکت. تیر و آزادی. اشنوویژه و هما بیضی بدون فیلتر برای مستضعفین سیگاری.
کمیته. حاجی خدابخشی.
تویوتا لندکروز. پاترول.
صيح جمعه با راديو. نوذری، آذری. ملون،
كفش ملی و بلا. وین.

توپ دولایه.
صف‌های طولانی سینما.
چراغ علاالدین.
برنچ اروگوئه‌ای وارداتی. به مقدار لازم.
پاستیل ماری، تافی با مزه‌ی کاغذ.. پفک نمکی مینو.
بوفه‌ مدرسه. عدسی. بربری.
نوشابه فقط با ساندویچ.
فیلم سینمایی عصر جمعه شبکه یک. برنامه تحليل اقتصادی.

بستنی آلاسکا. کانادادرای.
برنامه گمشدگان هر روز ساعت 4 تا 5 عصر.
برنامه کودک ساعت پنج..

ترکش‌های ضدهوایی روی پشت بوم. شب قبل. هواپیماهای عراقی.
تماشای بمباران‌های هوایی از رو پشت بوم آپارتمان 5 طبقه.
ویدیوهای پیچیده شده لای پتو.
کارملا، اسمارتیز، توک، ویفر، تی‌تاپ،
سنگرسازی تو مدرسه.
رادیو، قصه‌های شب، ساعت ده و نیم، موسیقی تیتراژ ابتدایی‌اش یکی از مرموزترین صداهای یادآور آن دوران است.
دفتر صد برگ، دو تومان.
تعلیم و تعلم عبادت است.
صف. صب‌گاه. مرگ بر امریکا. مرگ بر شوروی. دير کرده‏ها در مدرسه. خانم معلم.
آقای ناظم.. کابل. شلنگ. دعای فرج.

سریال آقای دلار. آقای فرجامی.
نارنجک‌های پلاستیکی. قلک. دارت. تفنگ ساچمه‌ای سر کوچه مدرسه.
روزنامه کیهان. اطلاعات. 2 تومن. مجله دانشمند.
کوپن. صف بانک.
دستفروش‌هاي كتاب جلو دانشگاه . میدان انقلاب و خیابان ولیعصر.
دکه روزنامه فروشی. کیهان ورزشی. دنیای ورزش..
سینما آزادی. سینما ریولی. بایکوت.
تخمه فروش‌های کنار سینماها٬ مخصوصا تو میدان انقلاب . یکی بود میگفت ننه‌ام بو داده٬ یعنی اینکه خونگیه تخمه‌هاش.
کیهان فرهنگی. چیپس استقلال..
۲ قرونی. 5 زاری.. تلفن سکه‌ای.
بامزی موش کوهستان . واتو واتو
صبح جمعه. آینه عبرت، علی، آ تقی، جمعه شب ساعت ۹.

کیسه‌های کمک به رزمندگان تو مدارس.
مایکل جکسون. مدونا . شلوار لی. لوله تفنگی. پانک. گشت ثارالله. کمیته.. گشت جندالله.

پناهگاه‌های داخل مدرسه.
قلکهایی به شکل مسجد الاقصی. پرچم اسراییل و امریکا کف زمین مدرسه.

ادامه برنامه تا چند لحظه دیگر.
شهربازی، مینی سیتی، فانفار.

مانتو. مقنعه‌ خاكستری. چادر مشکی. جوراب سفید قدغن.

کیهان بچه‌ها.
زرنیخ، جوهر لیمو، کاربیت، پرمنگنات، گوگرد، منیزیم.
جاده ابریشم. پنج‌شنبه‌ها سخنرانی امام خمینی از جماران.
رادیو: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید.
رزمندگان سپاه اسلام. صدایی که هم اکنون می‌شنوید.
تنس پلاست، دوا گلی، دتول، وایتکس، آب ژاول.
لاستیک دور سفید، قالپاق مگسی، بوق ده یازده، سونی شصت و چهار، باند خربزه‌ای، پیکان کارلوکس دهه چهل.
توی دهه شصت یک کوله خاکی داشتم که باهاش مدرسه می‌رفتم، صبح‌ها
وقتی باید از ایست و بازرسی دم در مدرسه می‌گذشیم مامورها از آن خرج خمپاره، سرنیزه، ترکش‌های ضد
هوایی شب قبل که قرار بود هواپیماهای عراقی را بزنند پیدا می‌کردند.
آتاری.
کوله خاکی، شلوار خاکی، پوتین خاکی،
یادش بخیر دهه شصت دهه خاکی عمر ما بود.. ما روحمان را در دهه شصت جا گذاشتیم و هیچ کس از آدمهای
امروزی نفهمید ما چرا اینقدر حیران هستیم

و هيچ كس شايد دوست نداره به خاطرات ما گوش بده

۲ نظر:

  1. سلام ٠ انقدر زیبا خاطرات ما را توصیف کرده ای که من را به ان دوران بردی من در سال ١٣٥٨ در خیابان (نواب ابجو سازی شمس)بزرگ شده ام ٠و یادم هست که منتظر بودیم که روزهای بهتری را در اینده ببینیم امیدوار بودیم که جنگ تمام شود تا روزگار بهتری را ببینیم اما دریغ از ان چه درسر میپروراندیم.اما در سن ٢١ سالگی مجبور به ترک وطنم ایرا نم نصلم سوخت اما اصلم هنوز هم ایرانیست و من به ایرانی بودنم ا فتخار میکنم

    پاسخحذف