۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

هدفمند کردن یارانه ها؛ برای کنترل اقتصاد یا مردم؟

در حال حاضر یارانه ها به صورت همگن بر روی کالا ها به دور از هر نوع تبعیض در تمام ایران ، به همه ی مردم ،هر قومیتی و با هر نوع طرز فکری تعلق می گیرد که در نتیجه دولت قادر به استفاده مناسب از این منبع بسیار قدرتمند در راستای اهدافش نیست .
پس از هدفمند شدن یارانه ها دولت میتواند فقط به افرادی یارانه پرداخت کند که کاملا با اهدافش موافق هستند پس متواند بخوبی از این حربه برای کنترل مردم استفاده نماید.
با بیشتر شدن فشار اقتصادی مردم کم کم باید به خواسته های دولت برای دریافت پول خود تن در دهند و از این طریق گلوی مردم بیش از بیش در دستان دولت خواهد بود .از دیگر سو مسلما استان ها , مناطق و
اقلیت های مذهبی همانند سنی ها که با حکومت مرکزی مشکل دارند بیشتر تحت فشار قرار دارند و جو رعب و وحشت و جاسوسی در این مناطق شدت خواهد یافت.همانطور که میدانیم در حال هزار دولت موظف به تامین پول برای بنزین و دیگر اقلام یارانه ای میباشد ولی در صورت نقدی شدن یارانه ها دست دولت در هزینه کردن این پول به صورتی که می خواهد باز تر خواهد شد که در نتیجه فساد اقتصادی بیش از بیش گریبان گیر دولت می شود.در پایان به نظر میرسد که این اقدام بیش از آنکه مردم را در نظر داشته باشد راهیست برای شانه خالی کردن دولت از باری سنگین و کنترل بیشتر مردم و قربانیان همیشگی هم که مردم میباشند هزنیه آن را خواهند پرداخت.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

همه آدمهای شاه نوشته استیون کینزر ,تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها!

انگلستان در سال 1329 گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تا علت و زمینه های بحران در ایران را پیدا کند.
از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند :

· “ ریا کاری بدون دستپاچگی،
· اعتقاد به قضا و قدر،
· اهمیت ندادن به زجر کشیدن
· ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق وهمیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند ویا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.
· اهل طفره رفتن،
· فاقد انرژی و استقامت،
· اما تابع قدرت و انضباطند.
· بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند
· و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند.
· ایرانی دروغگویی ماهر است،
· اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند.
· ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.”

تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیم
سعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن.
آیا ما آدم های مبارزی هستیم؟

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

شما کدام دیدگاه را می پسندید؟

دو دیدگاه مختلف : 1. داریوش هخامنشی: اهورامزدا دروغ را از سرزمین و مردم من بدور نگه دارد کوروش کبیر : مرد پارسی دروغ نگوید حتی بهنگام مرگ در جنگ 2. پیامبر اکرم به علی (ع) : ای علی در 3 جا دروغ نیکوست : میدان جنگ ، وعده به زنان و اصلاح بین مردم .{ وسایل الشیعه – جلد 12

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

حرکت بر روی تیغ!

چند وقتی است که چیزی خیلی فکرم را مشغول کرده البته به نظرم این موضوع سبب اختلافات زیادی شده است .خلاصه من نمیدونم ما باید زیر یک پرچم باشیم تا رسیدن به هدف و در آنجا به صورتی دموتراتیک قدرت را تقسیم کنیم یا همین الان تمام مشکلاتمان را باهم مطرح کنیم و در نتیجه دچار دعوا و اختلاف شویم .خوب در ظاهر راه اول به نظر بهتر میاد ولی اگر مثل سال ۵۷ که همه باهم انقلاب کردن ولی بعدا گروهی طومار بقیه را در هم پیچیدن بشود چه کنیم! الان باید نظراتمون را در مورده اسلام صریحا بیان کنیم و در جنبش باعث چند دستگی شویم و همین الان همه تکلیف دین و سیاست را روشن کنند یا تعارف کنیم که ممکن است باز هم مثل گذشته دین دوباره حاکم شود .الان باید موسوی و کروبی را بخاطره گذشته محکوم کنیم یا با تقویت آنها راه را هموار نمایم؟ایا در حال حاضر باید بر روی خواسته های خود باید پافشاری کنیم یا اینکه باید باهم کنار بیایم؟؟؟

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

نشانه‌های ضعف در گفتار احمدی نژاد در سازمان ملل

بر خلاف سخنرانی‌‌های احمدی نژاد در سالهای پیش که با حمله به اسرائیل و آمریکا همراه بود و تهدید به محو اسرائیل و بد و بیراه گفتن به دولتها و رئیس جمهوری آمریکا و ...این بار نه تنها این گونه نبود بلکه سخنرانی‌ کوتاه با لحنی ملایم و با پیشنهاد به صلح و دوستی‌ همراه بود. به احتمال قوی فشارهای داخلی‌ و خارجی‌ باعث این تغییر موضع در سخنان احمدی نژاد است .

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

پیشنهاد تشکیل گروهی در بالاترین برای پیگیری آخرین وضعیت زندانیان سیاسیvv

با توجه کثرت زندانیان سیاسی و فراموش شدن برخی از نامها بهتر است یک گروه از افرادی که به اطلاعات دسترسی دارند به صورت دوره ای گزارشی از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی بدهند تا این افراد دستکم فراموش نشوند.حتی تکرار نام این افراد ،جرمشان و مجازاتشان نیز میتواند باعث خوشحالی خانواده هایشان و اطلاع عموم مردم و تسهیل در آزادی این افراد شود.

داستانهای خر كننده كه همیشه برای توجیه اینكه هر بلایی به سرمان میاید مصلحت خداوند است!

گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت. کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟

خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود و تو خواب بودی. باد را گفتم لانه‌ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی و زنده ماندی!!! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته دشمنی پنداشتی.

گنجشک از خدا تشکر کرد و رفت اما مار لب به سخن گشود و گفت خدایا چرا باد را گفتی که لانه گنجشک را خراب کند تا گنجشک را برهاند؟‍! اگر آنروز این گنجشک را شکار میکردم دختر زیبایم (مارکوچولو) از گرسنگی نمی مرد!!!

و خداوند فرمود مارکوچولوی تو اگر زنده میماند تبدیل به اژدهایی میشد که که اولین شکارش خود تو می بودی و بعد از آن دیگر این روال بین تمامی مارها پدیدار میشد که بعد از سن بلوغ پدر و مادر خود را میخوردند. خلاصه مارکوچولوی تو مارکپولو میشد و سردسته تمام مارهای مادر خوار...

مار هم از خدا تشکر کرد و رفت اما مار کوچولو گفت خدایا تو چرا تقدیر من را چنین کردی؟!! مگر چه میشد که من زنده میماندم ولی مثل بقیه مارها زندگی میکردم و مادر و پدرم را نمیخوردم؟!

خدا گفت تو الان در بهشتی وجایگاه خوبی داری پس شکرگذار باش

مارکوچولو گفت بهشت اصلا هم جای خوبی نیست! هر وقت فرشته ها مرا میبینند جیغ میزنند وای مار و فرار میکنند و هیچ کس مرا دوست ندارد

خدا گفت خوب اشکالی ندارد تو را تبدیل به دختر زیبایی میکنم تا کسی از تو نترسد

مارکوچولو گفت خوب نمیشد همون موقع که زنده بودم سرنوشت مرا جوری تنظیم میکردی که من هم زنده بمانم و هم مادر و پدرم را نخورم و هم خانه آن گنجشك كوچك را خراب نمی كردی؟؟؟؟

تو ای خدا واقعا نمی توانستی بدین گونه سرنوشت همه موجودات را چنان تنظیم می كردی ؟؟!

خدا گفت تو پدر منو درآوردی یه کلمه دیگه حرف بزنی نزدیا

و خداوند مارکوچولو را تبدیل به دختر زیبایی كرد و در بهشت به عشق و حال پرداخت و كلی دوست پسر واسه خودش ردیف كرد و هر روز با یه دوست پسر ...

حال دو سوال :

پس چرا خداوند عشق و حال رو از اول سرنوشت همه موجودات قرار نداد ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حتما باید دهن همه ما رو سرویس می كرد بعدش یه چیزی به ما میداد

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

برای من جام جهانی یادآور ۴ سال بد بختی و عقبگرد کشورم است

در زمان اصلاحات با تمام کاستیها ایران توانست ۲ دوره به جام جهانی راه یابد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه بود ، اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و باند بازی و حضور گسترده سپاه در ورزش حال تقریبا شاهد نابودی فوتبال ایران هستیم و حضور در جام جهانی برای ایرانیان کم کم به یک رویا تبدیل میشود . احمدی نژاد و دولتش در این ۴ سال از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به ورزش فرو گذاری نکردند .حال با دیدن جام جهانی خاطره ۴ سال بد بختی برایم زنده میشود و از خود میپرسم این نحسی و کابوس کی به پایان میرسد ؟

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

ر‎وسیه به احمدی نژاد:با عوام فریبی نمیتوانید حکومت کنید

شاید دوستان ر‎وسی حکومت چیزی میدونند که ما بیخبریم و اینطوری پشت حکومت را خالی کردن . بريخودكو در اظهارنظر درباره سخنان رئيس جمهوري ايران گفت: كسي موفق به حفظ قدرت خود از طريق استفاده از عوامفريبي سياسي نشده‌است.
همین 

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

شهر گا!

در گذشته های دور در دامنه جنوبی البرز دهکده ای به نام " گــا " وجود داشته است که امروزه به کلان شهر بسیار بزرگی تبدیل شده است.

جغرافیای پهناور گــا از غرب به سلسله جبال البرز، از شرق به کویر لوت ، از جنوب به حواشی خلیج فارس و از شمال به دریای خزر میرسد

روزانه عده ي زيادي از اين منطقه ي باستاني ديدن مي کنند چرا که گــا جاذبه های توریستی ، اقتصادی ، اجتماعی و جنسی فراوان دارد، که هر روز ميليون ها توريست را به اين منطقه مي کشاند برخي از مورخان عقيده دارند که اولين قوم از اقوام آريايي در اين دهکده سکنی گزیدند و میراث بسیار عظیمی رادر اختیار آیندگــان این مرز و بوم بر جای گذارده اند .

ازين روست که مي گويند به "گــا" بودن ايرانيان ريشه ي تاريخي دارد .

عده ي زيادي از گردشگران با اشتیاق و تنهايي به گــا ميروند و عده ای دیگر به طور جمعي و با هماهنگی از سوی نهادی و سازمانی و یا بنا به درخواست همسر و یا یک دوست عزیز.

رفتن به گــا هرگز سخت نيست ، چرا که ما ایرانیان اصالتا با آن زاده شده ايم و ریشه آبا و اجدادی همواره ما را به سوی این مکان شریف می کشاند

مسير رفتن به گــا بسيار صاف و هموار است، اما مسير بازگشت آن بسيار پر پيچ و خم بوده و هر کسي قادر به پيمودن آن نیست . به همين دليل اکثر افراد پس از به گــا رفتن ، در همين منطقه ساکن شده و تلاشي در جهت بازگشت نمی کنند . با این حال بليط هاي مسير به گــا رفت بسيار ارزان و به وفور یافت میشود .

در گذشته به دليل مرکزيت" گــا " هر کس قصد داشت از شهري به شهر ديگر برود بايد ابتدا به گــا مي رفت سپس از آنجا به مقصد مورد نظر عزيمت مي نمود

حتی در اعصار گذشته جاده ای ابریشمین جهت به گــا رفتن احداث شده بود که با حمله اسکندر و به گــا رفتن او، این جاده از رونق افتاد ، اما با گذشت زمان و رشد صنعت و تکنولوژي و توجه ويژه به اين منطقه ی توريستي ،رفته رفته امکانات رفت و آمد به گــا و همچنين شرايط اسکان در اين منطقه مجددا فراهم شد . به طوري که روزانه هزاران نفر به گــا ميروند هم اکنون با تلاش بی دریغ مسئولین ، شما ميتوانيد از هر نقطه ي ايران که اراده کنيد در عرض مدت کمتر از پنج دقيقه به گــا برويد

با امکانات و شرایط ویژه ای که در این منطقه فراهم شده :

هر کس ميخواهد خانه بخرد به گــا مي رود تا پول خريد خانه را بدست بياورد

هر کس قصد تحصيل دارد به گــا مي رود تا در امتحان و کنکور ورودي دانشگــاه ها پذيرفته شود

حتی دانشجوياني هم که در دانشگــاه هاي شهر هاي ديگر زندگي مي کنند گــاهي براي تهيه مطالب و جزوات و منابع و يا پيدا کردن يک استاد درست و حسابي به گــا مي روند

از آنجايي که گــا تبلور آزادی بیان است، همه ي نويسندگــان به گــا مي روند

در این سرزمین هیچ تبعیضی و جود ندارد و همگــان از زن و مرد و فقیر و غنی به سادگی به گــا میروند، البته جهت حمایت از قشر آسیب تسهیلاتی فراهم شده تا فقرا به سادگی و بدون دردسر به گــا روند که این هم نشانه ای از عدالت در این سرزمین است .

آموزش و پرورش شرايط مدارس را طوري طراحي کرده که فضای آن همواره اتمسفر و حال و هواي گــا را تداعی کند و کودکان و نوجوانان وقتي به مدرسه ميروند به گــا رفتن را به طور نمادين تجربه کنند. در واقع با تمهید چنين مدارسي معلمان و دانش آموزان به همراه والدينشان گویی هر روز به گــا ميروند، که این هم نشانه پیشرفت علم در این سرزمین است.

از ساليان دور و از زمان رضا خان کليه ي سربازان 24 ماه خدمت خود را به گــا رفته اند

اين بدان سبب است که کليه ي مردان هم مانند زنان در طول زندگيشان حداقل يک بار را به گــا رفته باشند

اما در باره دختران بالغي که دوران تحصيلات اوليه را با موفقيت مي گذرانند توضيح خاصي داده نمي شود

چرا که دختران از عنفوان بلوغ در حسرت رفتن به گــا روز ها را سپری می کنند و اشتياق دختران در عزیمت به گــا چنان است که روز هاي خوش ماه عسل را همواره به گــا مي روند




۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

ملکه‌های تهران؛ «در ایران از اسلام خبری نیست»

ربيعه‌ اوزدن از زنان اسلامگرای ترکيه‌، پس از سفر به‌ ايران مشاهدات خود را در چارچوب کتابی به‌ رشته‌ تحرير در آورده‌ است. او در کتاب خود نوشته است که در ايران از اسلام خبری نيست، بلکه‌ اصول و قواعدی حکومتی در جريان است که‌ به نام اسلام اعمال می شود.

کتاب «ملکه‌ های تهران»، حاصل سفر ماه‌ رمضان سال ۲۰۰۶ ربيعه‌ اوزدن کازان به‌ ايران است. ربيعه‌ اوزدن کازان نامزد سابق محمد علی آغجا است که‌ در ۱۳ مه‌ی ۱۹۸۱در جريان سوء قصد تروريستی نافرجام به‌ جان پاپ ژان پل دوم، در رم دستگير شد و به‌ شهرتی جهانی دست يافت.

«الگوی سراب»

خانم اوزدن کازان که‌ خود از اسلامگرايان ترک محسوب می شود، دليل سفر به‌ ايران را در مقدمه‌ کتاب «ملکه‌های تهران» اين گونه‌ بيان می کند: «ايران در پی انقلاب ۱۹۷۹ برای اسلامگرايان جهان به‌ الگويی تبديل شده‌ و اکنون بسياری از زنان مسلمان خارج از ايران، در حسرت زندگی در ايران هستند. به همين دليل تصميم گرفتم به‌ ايران بروم.»

شوق و علاقه‌ وافر اين زن مسلمان برای زندگی در کشوری که‌ که‌ اينک آن را «الگوی سراب» می خواند، تنها ۲۰ شبانه‌ روز دوام آورد.

کتاب «ملکه‌های تهران» که‌ به‌ زبان های انگليسی و ترکی نوشته‌ شده‌، در ماه‌ ميلادی آينده‌، ماه‌ ژوئيه‌، ابتدا در ايتاليا و سپس در آمريکا و ترکيه‌ منتشر می شود.

ربيعه‌ اوزدن کازان مشاهدات خود را که‌ با گفت و گو با زنان صيغه‌ای و مقايسه‌ اوضاع زنان ايران با زنان مسلمان در ترکيه همراه‌ است،‌ چراغی می داند که‌ می تواند افرادی مثل او را روشن سازد تا نسبت به‌ تصوير ذهنی خود از ايران بيش از اين دچار اشتباه‌ نشوند.

خانم اوزدن کازان در بخشی از کتاب خود می نويسد: «جوانان ايرانی در پارتی ها و مناسبت های مختلف، مشروبات الکی را مثل آب مصرف می کنند». او می نویسد شخصا مشاهده کرده‌ است که‌ زنان و مردان ايرانی در اين پارتی ها به شیوه هاليوودی، عشق بازی کرده‌اند.

پیشنهاد صیغه به تویسنده ترک

اوزدن کازان يک شب پس از افطار ديده‌ است که مردی سالخورده‌ دربرابر ۵۰۰ دلار خواستار صيغه‌ کردن او شده‌، يا آن طور که او می نويسد «يک شب همبستری در برابر پول و خواندن جملاتی عربی که‌ اين عمل خرد کننده‌ را به‌ لحاظ قانونی توجيه‌ می کند»، توسط پيرمردی به‌ او پيشنهاد شده‌ است.

ربيعه‌ اوزدن کازان در بخش ديگری از کتاب ملکه‌ های تهران می نويسد: «می خواهم ظلم و زورگويی های رژيم اسلامی ايران را افشاء کنم. اما دقت کنيد زورگويی اسلام را نمی گويم. آنچه‌ من از اسلام آموخته‌ام، اسلام مولانا است، اسلامی که‌ عشق، صداقت، دوستی با همه‌ مردم جهان و آزادی را ارائه‌ می دهد، نه‌ اسلام رژيم ايران.»

او می نويسد: «در اسلام همبستری يک شبه‌ زنان برای پول با مردان بيگانه‌، وجود ندارد.»

ربيعه‌ اوزدن می افزايد: «اينجا (ايران) پر از تضاد و درام است.»

چرا زنان ايرانی برای نحوه‌ زندگی خود تصميم نمی گيرند و هيچ اختياری ندارند؟ او می نویسد: «من اينجا در ترکيه‌ هر جايی بخواهم زندگی می کنم، اما در ايران حتی به‌ زنان می گويند چرا اينجا نشسته‌ای.»

اين نويسنده‌ اسلامگرای ترک در پايان کتاب خود می نويسد: «در آنجا (ايران) اسلامی وجود ندارد، بلکه‌ آنچه‌ من ديدم اصول و قواعد سياسی احمدی نژادها بود.»

به‌ گزارش رسانه‌های ترکيه‌ کتاب «ملکه‌های تهران» که‌ به‌ زبان های انگليسی و ترکی نوشته‌ شده‌، در ماه‌ ميلادی آينده‌، ماه‌ ژوئيه‌، ابتدا در ايتاليا و سپس در آمريکا و ترکيه‌ منتشر می شود.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

تفاوت ۲ نسل!

تفاوت ۲ نسل! سربازان وظیفه ای که‎ ‎بیتفاوت در نماز جمه نشسته اند و نسل قدیمی که هنوز خود را به آن وا بسته میدانند .آیا این شکاف ‎پر خواهد شد یا بیشتر میشود.

آمریکا در حال نابودی است!

لنین( 1920): آمریکا در حال نابودی است.

استالین( 1940): امپریالیسم زیر گامهای آهنین پرولتاریا خرد خواهد شد.

مائو( 1960): سقوط امپریالیسم آمریکا بزودی رخ می دهد.

فیدل کاسترو(1980): امپراطوری آمریکا بزودی فرومی پاشد.

آیت الله خمینی( 1985): لکن آمریکا در حال از بین رفتن است.

هوگو چاوز(2000): آمریکا در حال نابودی است.

آیت الله خامنه ای(2001): آمریکا و دشمنان در حال نابودی هستند.

احمدی نژاد( 2005): آمریکا و اسرائیل در حال فروپاشی است.

احمدی نژاد( 2006): آمریکا بزودی نابود می شود.

احمدی نژاد( 2007): آمریکا تا همین پس فردا نابود می شود.

احمدی نژاد( دیروز): مناسبات فعلی جهان دوام نمی یابد و آمریکا نابود می شود.
نتیجه گیری اخلاقی:فعلا که بقیه نابود شده اند و بقایایشان به آمریکا مهاجرت کرده اند تا محکم نگهش دارند.

ابراهیم نبوی

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

آینده جنبش سبز؛پله پله تا پیروزی مانند فرانسه یا دور باطل مانند قرقیزستان و تایلند.

چه عاملی سبب شد که از پس از دوران رنسانس در مجموع حرکت کشور های اروپائی  به سمت آزادی یکنواخت و بدون عقبگرد باشد؟اما این انقلاب های رنگین کشور های شمالی ما پس از چند سال فرومیپاشند و کشور به وضعیت سابق برمیگردد.به نظر من مهمترین عامل نبود جریان آزاد اطلاعات در این کشور ها میباشد.ناآرامی ها،تظاهرات ها فقط واکنش مردم به حالت موجود میباشد هیچ بر نامه ای برای حالت جایگزین ندارند و با کمترین وعده امتیاز از سوی یک جناح(توجه کنید فقط وعده نه حتی رفتاری ملموس)مردم بدون توجه به گذشته آنها فریب خورده ودوباره به آنها اعتماد میکنند.به کشوری دیگر میرویم تایلند که هر چند ماه یکبار زرد ها یا قرمزها  با اعتصابات عمومی و خشونت حکومت را در دست گرفته و چند ماه بعد سقوط میکنند.اما حرکت به سمت آزادی در دنیای غرب شکل و فرایندی متفاوت داشته است.در دنیای غرب نه همانند کشورهای گروه قبل آزادی یک شبه بدست نیامده و ما حاصل سالهای طولانی مبارزه ،جنگ و ظهور فلاسفه ی بزرگی بوده است و حرکتی تدریجی اما عمیق به سمت آزادی را پدید آورده.حال اگر ایران را با 2 دسته  بالا مقایسه نمائم میبینیم که حرکت  ایران به سمت آزادی همانند غربی ها کند چند مرحله ای و مداوم میباشد که ناشی از چند عامل اساسی میباشد.مهم ترین عامل در حرکت مردم ایران بالا بودن سطح سواد و قشر تحصیل کرده  در ایران میباشد که با درکی درست و نگاه به سمت آینده ای پایدار موتور اصلی جنبش مدنی ایران میباشد. دومین عمل جریان اطلاعات در ایران است که علی رقم تمام محدودیت ها با شدت جریان دارد اما چرا با تمام محدودیت های حکومت باز هم مردم اینقدر سریع به اخبار دست پیدا میکنند ؟اول اینکه چون مردم ایران غالبا تحصیل کرده میباشند بسیار مشتاقانه به دنبال کار با اینترنت میباشند که نمونه ی  آن را در رای گیری مجله ی  تایم دیدیم(همانطور که میدانید بسیاری از مردم جهان بطور روزانه اخبار را از طریق این سایت دنبال میکنند اما چون ایرانی ها به صورت سازمان داده و هماهنگ عمل مینمایند بسیاری از چهره های جهانی پشت سر ایرانی ها جاماندند .)همچنین با نفوذ ماهواره در خانه های ایرانی و شبکه های زیاد فارسی زبان خبر رسانی سرعتی مضاعف  یافته.عامل بعدی که منحصر به ایران است وجود یک اپوزیسیون میلیونی ،تحصیل کرده و ثروتمند در سطح جهان است که پلی فرهنگی بین دنیا و ایران ایجاد کرده است که ایرانی ها رغدر کرده به سرعت بهترین های فرهنگی را از سراسر  دنیا وارد کرده و خود را پیشرفت دهند. اما برای اینکه اسیر دور باطل نشویم و بتوانیم جنبش خود را روز به روز پیشرفت دهیم باید تا میتوانیم در سطح جامه اطلاع رسانی نمایم نه خنجر دانائی را در قالب تاریکی فرو کنیم.اصولا تمام دیکتاتور ها از شفاف سازی میترسند برای همین روزنامه نگاران را دستگیر و شکنجه میکنند تا جریان اطلاعات بسته شود آنها روزنامه نگاران را خائن،نادان،سطحی و.. میخوانند  چون میداند هیچ چیز همانند قلم نمیتواند دیکتاتوری را ویران کند.

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

خرد جمعي بر باهوش‌ترين فرد و يا افراد همان جمع برتري دارد!

در يک روز پاييزي در سال ١٩٠۶ دانشمند انگليسي «فرانسيس گالتون» خانه‌ي خود را در شهر پليموت به مقصد يک بازار مکاره در خارج شهر ترک كرد. گالتون ٨۵ ساله آثار کهولت را رفته‌رفته در خود احساس مي‌كرد اما هنوز از ذهني خلاق و کنج‌کاو برخوردار بود، چيزي که در طول عمرش به وي کمک کرده بود به شهرت دست يابد. دليل شهرت وي يافته‌هاي او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختي داشت. در آن روز خاص گالتون مي‌خواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره‌ي ساليانه‌اي بود در غرب انگلستان، جايي که زارعين احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غيره براي ارزش‌يابي و قيمت‌گذاري به آنجا مي‌آوردند.

حضور دانش‌مندي مانند گالتون در چنان جمعي غيرعادي مي‌نمود. ولي بايد توجه داشت که گالتون به دو چيز بسيار علاقه‌مند بود. يکي اندازه‌گيري پارامترهاي فيزيکي و ذهني و ديگري مطالعه در خصوص پرورش نسل. گالتون که در عين حال پسرخاله‌ي داروين نيز بود شديدا اعتقاد داشت که در يک جامعه تنها تعداد اندکي، مشخصه‌هاي لازم براي هدايت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همين رو مطالعه‌ي مربوط به مسائل وراثت و نيز پرورش نسل، مورد توجه وي بود. او بخش بزرگي از عمر خود را صرف اثبات اين نظريه کرده بود که اکثريت افراد يک جامعه فاقد ظرفيت لازم براي اداره‌ي جامعه هستند.


آن روز او در حالي که در ميان غرفه‌هاي نمايش‌گاه مشغول قدم زدن بود به جائي رسيد که در آن مسابقه‌اي ترتيب داده شده بود. يک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض ديد عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمايل شرکت در مسابقه را داشت بايد ۶ پنس مي‌پرداخت و ورقه‌اي مهر شده را تحويل مي‌گرفت. در آن ورقه بايد تخمين خود را از وزن گاو نر مي‌نوشت. نزديک‌ترين تخمين به واقعيت برنده‌ي مسابقه بود و جوائزي به صاحب آن تعلق مي‌گرفت.

۸۰۰ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بيازمايند. افراد از همه تيپ و طبقه‌اي آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا بايد بهترين و نزديک‌ترين نظر را به واقعيت مي‌داد تا کشاورز و مردم عامي بي‌تخصص. گالتون اين گروه افراد را در مقاله اي که بعدا در مجله‌ي علمي «طبيعت» منتشر كرد به کساني تشبيه کرد که در مسابقات اسب‌دواني، بدون کم‌ترين دانشي در موردِ اسب‌ها و مسابقه و تنها بر اساس شنيده‌هايي از دوستان، روزنامه‌ها و اين طرف و آن طرف بر روي اسب‌ها شرط مي‌بستند. او هم‌چنين با مقايسه‌ي اين وضعيت با دموکراسي نوشت همان قدر که افراد درکي از وزن گاو نر داشتند به همان ميزان نيز وقتي در انتخابات شرکت مي‌کنند تا سرنوشت سياسي کشور را رقم بزنند از اوضاع مملکت و مسائل مربوط به آن مطلعند.


اما يک چيز براي گالتون جالب بود، اين که ميان‌گينِ نظر افراد چيست. او مي‌خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتي نظريات‌شان با هم جمع شده و معدل گرفته مي‌شود در صورتي که متخصص نباشند از واقعيت به دور است. او آن مسابقه را به يک تحقيق علمي بدل كرد. پس از اين که مسابقه به انتها رسيد و جوايز پرداخت شد، ورقه‌هائي را که افراد بر روي آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسؤولين مسابقه به عاريت گرفت تا مطالعات آماري خود را بر روي آنان انجام دهد.


مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غير از تهيه‌ي يک سري منحني آماري دست به محاسبه‌ي ميان‌گينِ نظرات زد. او مي‌خواست دريابد عقل جمعي مردم پليموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او اين بود که عدد مزبور فرسنگ‌ها از عدد واقعي فاصله خواهد داشت چرا که از ديد وي افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثريت قاطع را تشکيل مي‌دادند.


ميان‌گينِ نظرات جمعيت اين بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعي گاو که در روز مسابقه وزن کشي شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه مي‌کرد. تخمينِ جمع بسيار به واقعيت نزديك بود. گالتون نوشت نتايج نشان مي‌دهد که قضاوت‌هاي جمعي و دموکراتيک از اعتبار بيش‌تري نسبت به آن‌چه که من انتظار داشتم برخوردارند. اين حداقل چيزي بود که گالتون مي‌توانست گفته باشد.


در ساعت ۱۱:۳۸صبح روز ٢٨ ژانويه ١٩٨۶ فضاپيماي چلنجر از پاي‌گاه کيپ کاناورال به فضا پرتاب شد. ٧۴ ثانيه بعد ١۶ کيلومتر از سطح زمين فاصله گرفته بود و هم‌چنان رو به اوج بود که ناگهان انفجار مهيبي صورت گرفت. جريان که به طور زنده از چندين کانال تلويزيوني پخش مي‌شد همه‌ي اخبار را تحت‌الشعاع قرار داد. خبر انفجار ٨ دقيقه بعد بر روي سر خط اخبار بازار بورس نيويورک ظاهر شد. مردم زياد معطل نشدند.


فروش سهام چهار شرکت پيمان‌کاري که در پروژه‌ي چلنجر شرکت داشتند به طور ديوانه‌وار آغاز شد، «راک‌ول اينترنشنال» که سفينه و موتور را ساخته بود، «لاک‌هيد» که مديريت پروژه را بر روي زمين برعهده داشت، «مارتين ماري‌يِتا» که مخزن سوخت را ساخته بود و «مورتون تيوکول» که ساخت راکت سوخت جامد را بر عهده داشت.


۲۱ دقيقه پس از انفجار، سهام لاکهيد ۵ درصد، مارتين ماريتا ٣ درصد و راک‌ول ۶ درصد سقوط کرد. سهام مورتون تيوکول بيش از همه با سقوط روبه‌رو شد. دو استاد رشته امور مالي «مايکل مالوني» و «هرولد مالهرين» در مطالعه‌اي که در خصوص تاثير فاجعه‌ي چلنجر بر بازار بورس انجام داده‌اند مي‌نويسند:

«آن‌قدر فروشنده زياد بود و خريدار کم که معامله بر روي سهام اين شرکت (مورتون تيوکول) به طور موقت متوقف شد. يک ساعت بعد که معامله بر روي سهام آن آغاز شد قيمت‌ها پيشاپيش ۶ درصد سقوط کرده بود. در پايان روز اين سقوط به دو برابر افزايش يافته و به ١٢ درصد رسيد. سهام سه شرکت ديگر به طور عجيبي خود را بازسازي کرده و به طور خزنده افزايش يافتند تا آنکه در پايان روز کاهش قيمت به ٣ درصد محدود شد. مفهوم آن‌چه که گذشت اين است که نظر جامعه بر اين بود که مورتون تيوکول شرکتي است که در انفجار چلنجر بيش از همه مقصر بوده است».


چنان‌که مالوني و مالهرين در مطالعات خود نشان دادند در روز وقوع فاجعه کوچک‌ترين بحثي و صحبتي بر سر اين که چه شرکتي مقصر است در رسانه‌ها نشد. روز بعد سرمقاله‌ي نيويورک‌تايمز از دو احتمال سخن راند که هيچ يک کم‌ترين اشاره‌اي به تيوکول نداشت. ۶ ماه مطالعه‌ي کميسيون منتخب رئيس جمهور به طول انجاميد و نتيجه‌ي به دست آمده اين بود که واشرهاي محفظه سوخت جامد در هواي سرد دچار اشکال شده و ترک مي‌خورد. «ريچْرد في‌من» فيزيک‌داني بود که در برابر کنگره‌ي آمريکا واشر مورد بحث را در ليواني از آب يخ انداخت و پس از مدتي نشان داد که واشر مزبور بر اثر سرما دچار شکننده‌گي شده است. بر اثر نشت از کناره‌هاي اين واشر، گازهاي بسيار داغ حاصل از احتراق سوخت به محفظه‌ي سوخت نفوذ کرده و انفجار فاجعه‌آميز را باعث شدند. تيوکول مقصر شناخته شد و شرکت‌هاي ديگر مبرا شدند. به عبارت ديگر ظرف مدت نيم ساعت پس از انفجار، بازار بورس دريافته بود که مقصر اصلي چه شرکتي است.


ممکن است برخي استدلال کنند اين حادثه (سقوط شديد سهام تيوکول) تنها يک اتفاق بوده است. شايد هم عمل متوقف کردن معامله بر روي سهام اين شرکت در افت بعدي آن موثر بوده است. خوب، اينها مسائلي است که مي‌تواند در نتيجه‌گيري ما مد نظر قرار گيرد. اما مطلب بسيار ظريفي در اينجا نهفته است. در آن فاصله‌ي زماني کوتاه هيچ يک از عواملي که معمولا بازار بورس را دست‌خوش تحول مي‌کنند وجود نداشت. نه جنجال و تبليغات، نه معاملات قماري و نه هيچ چيز ديگر. پس چگونه مردم توانستند تا آن درجه درست عمل کرده باشند؟


مالوني و مالهرين به دنبال حل اين معما رفتند. به اين منظور سابقه‌ي همه‌ي معاملات آن روز را بر روي سهام تيوکول مورد مطالعه قرار دادند. آنها مي‌خواستند دريابند آيا مديران شرکت دست به فروش ناگهاني سهام زده بودند به نحوي که زنگ خطر را براي سرمايه‌گذاران بازار بورس به صدا درآورده باشد؟ آيا رقيبان تيوکول شروع به فروش خارج از قاعده‌ي سهام تيوکول کرده بودند تا آن را با بحران روبرو کنند؟ رکورد معاملات، هيچ معامله‌ي خارج از هنجار و غيرعادي را نشان نداد. بالاخره در حالي که دست‌شان به جايي نرسيد گفتند بايد اطلاعاتي از درون شرکت به بيرون درز کرده باشد که چنان وضعي را پديد آورده باشد. اقتصاددان و مدرس دانشگاه معتبر «کورنل» به نامِ «مورين اوهارا» آخرالامر نوشت: «در حالي که بازار در عمل تصميمات درستي مي‌گيرد ما در تئوري نمي‌توانيم توجيه کنيم چگونه اين اتفاقات صورت مي‌گيرد».


در آن روز سرد ژانويه در واقع اتفاقي که افتاد آن بود که از گروه عظيمي از سرمايه‌گذاران جزء سؤال شد که با توجه به اين اتفاق (انفجار چلنجر) قيمت جديد سهام اين چهار شرکت را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ پاسخي که داده شد با واقعيت انطباق کامل داشت. شايد در ميان ميليون‌ها نفري که دست‌اندرکار فروش سهام تيوکول بودند کسي اطلاعات داخلي از درون تيوکول داشته است ولي مطلب مهم اين است که از مجموع اطلاعات کوچکي که در مغز ميليون‌ها تاجر بازار بورس وجود داشته است نتيجه‌ي کلي به دست آمده صحيح بوده است. هم‌چنان‌که در مورد وزن گاو نر در تحقيق گالتون نتيجه‌ي به دست آمده از مجموعِ نظر افراد بسيار به واقعيت نزديک بود. بازار در واقعه‌ي چلنجر هوش‌مند عمل کرد زيرا که شروطي که لازمه‌ي صحت يک برداشت جمعي است همه‌گي در آن روز حاضر بودند (شرايط مذکور فعلا از بحث امروز ما خارجند).


در خصوص قضاوت «خرد جمعي» ذکر اين مطلب ضروري است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد اطلاعات صحيح و غلط. اطلاعات صحيح (از آن رو که صحيح‌اند) هم‌جهتند و بر روي يکديگر انباشه مي شوند اما خطاها در جهات مختلف و غيرهم‌سو عمل مي‌کنند لذا تمايل به حذف ي‌کديگر دارند. نتيجه اين مي‌شود که پس از جمع نظرات آن‌چه که مي‌ماند اطلاعات صحيح است.


بايد توجه داشت که به هرحال بايد اطلاعات و حداقل رگه‌هايي از اطلاعات در مورد موضوع مورد نظرخواهي در بين افراد وجود داشته باشد. اگر در روز انفجار چلنجر از اطفال در خصوص ارزش سهام تيوکول سئوال مي‌شد بسيار بعيد مي‌نمود که بتوان به جواب صحيحي دست يافت.


آن‌چه که شگفتي‌برانگيز است و اصولا عبارت خرد جمعي را معنادار مي‌کند اين است که هم چنان‌که در مورد مثال فرانسيس گالتون و يا واقعه‌ي چلنجر مشاهده کرديم همان اطلاعات کم‌ارزش و کوچک موجود در ذهن فرد فرد نظر دهندگان با بر روي هم نهاده شدن ناگهان به شکل واقعيتي سخت و با‌ارزش خود را بروز مي‌دهد. به عبارت ديگر جمع تصوير درستي از آن‌چه که در جهان مي گذرد دارد.


البته شايد هم اين مسئله چندان عجيب نباشد چرا که ما انسان‌ها طوري طراحي شده‌ايم که بفهميم در پيرامون‌مان چه مي‌گذرد و به‌کارگيري خرد جمعي يکي از مکانيزم‌هاي شناخت جهان است.


اگر ما از صد نفر بخواهيم که مسافت ١٠٠ متر را بدوند و بعد رکورد متوسط را محاسبه کنيم اين رکورد هرگز بهتر از رکورد سريع‌ترين دونده نخواهد بود بلکه همواره بدتر خواهد بود. تنها موردي که جمع ناگهان بر تمام افراد سبقت مي‌گيرد و يا حداقل با آن برابري مي‌کند به هنگام به‌کارگيري عقل جمعي در مقايسه با خرد فردي است. انسان با خود فکر مي‌کند آيا به اين ترتيب ما آفريده نشده‌ايم که تمام تصميمات را به طور جمعي بگيريم؟


در سال‌هاي نخستين قرن بيستم طبيعي‌دان آمريکائي «ويليام بيب» در حين مطالعات خود در جنگل‌هاي جزاير گويان با منظره‌ي عجيبي برخورد کرد. لشگر بزرگي از مورچه‌ها در پيرامون يک دايره‌ي بزرگ که محيطي در حدود ۴٠٠ متر داشت بي وقفه در حال حرکت بودند. آنان هر 2 ساعت و نيم يک بار به دور اين دايره مي‌گشتند. اين گردش آ‌ن‌قدر ادامه يافت که پس از ٢ روز اکثر آنها جان خود را از دست دادند. آن‌چه که بيب مشاهده کرده بود بيولوژيست‌هاي امروزي آن را «چرخِ عصّاري» مي‌نامند. اين دور باطل زماني شکل مي‌گيرد که گروهي از مورچه‌گان از «جمع» يا كولوني خود به دور مي‌افتند. وقتي که چنين امري اتفاق مي‌افتد آنان از يک قانون ساده پيروي مي‌کنند. از مورچه‌ي جلوي خود تبعيت کن. نتيجه‌ي اين امر شکل‌گيري چرخِ عصّاري است. اين دور باطل زماني مي‌شکند که به طور تصادفي يکي از مورچه‌ها به دليلي نامعلوم دايره را ترک مي‌کند و مورچه‌ي بعدي به دنبال او به راه مي‌افتد.


«استيون جانسون» در کتاب درخشان خود به نام «ظهور» (ايمرجنس) مي‌گويد: «کلني مورچه‌گان معمولا بسيار خوب کار مي‌کند. هيچ کس گروه را ترک نمي‌کند، هيچ کس فرمان نمي‌دهد و هيچ‌کس اطاعت نمي‌کند. هيچ مورچه‌اي به‌تنهايي نمي‌داند چه مي‌کند و هيچ نوع اطلاعاتي در اختيار ندارد اما جمع آنها غذا را پيدا مي‌کند، ذخيره مي‌کند، کارهاي مربوط به جمع را به بهترين شکل انجام مي‌دهد و توليد مثل نيز مي‌کند».


اما همان اصلي که سازمان‌دهي خيره‌کننده‌اي را در بين آنان براي کار جمعي فراهم مي‌آورد، يعني تبعيت کورکورانه، باعث مرگ آنان در دايره‌ي آسياب مي‌شود. يک مورچه هيچ استقلال رأيي ندارد و به همين دليل هم زماني که در دايره‌ي مرگ گرفتار مي‌آيد راه خلاصي به بيرون را نمي‌يابد.


انسان‌ها اما بر خلاف مورچه‌گان مي‌توانند مستقل فکر کرده و مستقل عمل کنند. استقلال معنايش ايزوله بودن از جمع نيست بلکه مفهوم آن اين است که به طور نسبي و به ميزانِ معيني فرد قادر است مستقل از جمع عمل كند. ما در آسياب چرخان تا زمان فرا رسيدن مرگ‌مان گام نمي‌زنيم آن هم تنها به اين دليل که فرد جلوتر از ما چنين مي‌کند. اين تفاوت مهم و چشم‌گيري است که جمع ما را از مورچه‌گان متمايز مي‌کند.


استقلال به دو دليل از اهميت بسياري در ارتقاي هوش جمعي برخوردار است. اول اين که از تکرار يک نوع خطا دوباره و سه‌باره و چندباره جلوگيري مي‌کند. خطاي يک فرد بر قضاوت يک جمع يک تاثير خرد کننده ندارد اما اگر همان خطا به طور سيستماتيک در تعداد زيادي از افراد جمع گسترش يابد آن وقت است که راي جمع را به طور منفي تحت تاثير قرار مي‌دهد. دوم آن که افکار مستقل اطلاعات تازه و متنوع را وارد جمع مي‌کند در حالي که اگر افکار مستقل نباشند همان نوع اطلاعات در جمع تکرار مي‌شود و چيز تازه‌اي به خرد جمع اضافه نمي‌شود.


بنابراين هوش‌مندترين گروه‌ها آنهائي هستند که افراد آن از تنوع بالا و استقلال راي هرچه بيش‌تر برخوردار باشند. مفهوم مخالف آن اين است که جمعي که افرادش به لحاظ فکري به هم نزديک و نزديک‌تر شوند از درجه‌ي هوش چندان بالائي برخوردار نيست. (به انتخابات آمريکا بنگريد. تبليغات سرسام‌آور با صرف هزينه‌هاي نجومي که در سال ٢٠٠٠ بالغ بر ۵ ميليارد دلار شد مردم را تنها به سمت دو حزب که در نهايت هم تفاوت چنداني با يکديگر ندارند سوق مي دهد. طبيعي است که چنين جمعي به دليل عدم برخورداري از اصل تنوع و استقلال راي، از هوش مورد نياز براي انتخاب رهبر قوي‌ترين دولت تاريخ بشر برخوردار نخواهد بود.) توجه داشته باشيد که معني استقلال فکر افراد يک جمع الزاما اين نيست که آنان ديدگاه‌هاي متين و منطقي داشته باشند.


آن‌چه که ما مي‌خواهيم به عنوان يک اصل مهم از آن ياد کنيم اين است که هر قدر افراد يک جمع به يک‌ديگر نزديک‌تر باشند و بتوانند با يک‌ديگر روابط فردي برقرار کنند تصميم جمع از عقلانيت بيشتر بدور خواهد بود. هر چقدر ما به يک‌ديگر نزديک‌تر باشيم باورهاي‌مان به يک‌ديگر نزديک شده و امکان تصحيح خطاهاي‌مان کاهش مي‌يابد. ممکن است به لحاظ فردي در اثر اين هم‌نشيني خود به هوش و دانش بالاتري دست يابيم اما قطعا جمع را به بي‌خردي و بلاهت نزديک مي‌کنيم. ـ


بخش‌هاي عمده‌ي اين مقاله از کتاب تحقيقي «خرد جمعي» نوشته‌ي «جيمز سورويس‌كي» اقتباس شده است.ـ
(James Surowiecki)
(The Wisdom of Crowds)

فلسفه چهارشنبه سوری در ایران باستان

در روز شمار ایرانیان باستان هریک از سی‌روز ماه را نامی است که نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست ، ایرانیان باستان در هر ماه که نام روز با نام ماه برهم منطبق و یکی می‌شدند آن را به فال نیک گرفته و آن روز را جشن می‌گرفتند ، اغلب جشنهای ایرانیان آریایی چه آنهایی که امروز برگزار می‌شوند و چه آنهایی که فراموش شده‌اند ریشه در آئین کهن زرتشتی دارد، به قول پرفسور مری بریس شادی کردن، تکلیفِ دلپذیرِ دینی این جماعت است. در کتیبه‌های هخامنشی هم شادی و جشن ودیعه‌ای الهی «اهورایی» خوانده شده است. پیوند ایرانیان آریایی قبل از اشو زرتشت با ایزدان خود نه پرپایه جهل و ترس از آنان بلکه بر اساس مهر و دوستی استوار بود و مردم در مقابل نعمات و سلامتی عطا شده به آنان به جشن (یَزَشْنْ = نیایش شادمانه) می‌پرداختند و آنان بایستی با خشنودی و شادی و پایکوبی (نه غم و سوگ‌ و گریه و زاری که از صفات و علامات اهریمنی می‌باشد) و در عرصه روشنایی و آگاهی به نیایش و ستایش ایزدان می‌پرداختند.
در گذشته‌های دور آریاییان به گرد آتش جمع می‌شدند و با نوشیدن شیره گیاه هوم (هَئومَه haoma) و با پایکوبی و هلهله و شادی به قربانی حیوانی (معمولاً گاو) می‌پرداختند و بخشی از آن گوشت را به آتش می‌افکندند زرتشت غریوهای مستانه و افکندن گوشت قرابانی در آتش و الوده کردن آن را نفی کرد و کشتن جانوران را به رنج، و تباه کردن گوشت آن را کاری اهریمنی به شمار آورد و در برابر اینها خشنودی و پایکوبی و شادمانی از هستی و آفرینش را در گرد آتش درست و برابر با اَرْتَة (فضیلت، سامان و نظم هستی ) و نیکوکارانه شمرد.مطابق قول و حدس استاد ذبیح بهروز چهارشنبه سوری جشنی است مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با ستاره شناسی بستگی تام داشته ومبدإ همه ی حسابهای علمی تقویمی بشمار می رود. در آن روز در سال 1725 پیش از میلاد زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ های کهن را درست و منظم کرده است؛ پس به نظر ایشان در سال 1725 پیش از میلاد،شبی که در روز آن زرتشت تاریخ را اصلاح کرده است، به یادبود آن ، همه ساله مردم ایران جشن بزرگی بر پا کرده و با آتش افروزی،شادی خود را آشکار و اعلام کرده اند و آن رصد و اصلاح تاریخ تا کنون در هیأت و یادمان چهارشنبه سوری ( شب جشن سوری) یا جشن سوری باقی و جاری مانده است.
یک رشته از جشنهای آریایی،که عمر هر کدام از آنها برابر با عمر ملت اهورایی ایران و آریاییها می باشد، از اقوام هند و ایرانی و هند و اروپایی ، جشن‌های آتش یا سده می‌باشد و جشنهایی است که با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام می‌شد.
در ایران از جمله جشنهای باقیمانده از جشن‌های آتش و جشنهای سده، جشن سوری و در پایان سال و یا همان چهارشنبه سوری می‌باشد؛ در وهله‌ی نخست بایستی گفت که گروهی چهارشنبه سوری را مستحدثات جشن‌های ایرانی می‌دانند و اینکه در تاریخ باستان ایران پایه و نشان و ریشه‌ای برای آن وجود ندارد‌، و عده‌ای نیز آن را کاملاً آریایی و ایرانی می‌پندارند که بدعتها و انحرافاتی در آن واقع شده است‌. آقای هاشم رضی پژوهشگر برجسته اوستا و گاثاهای زرتشت در کتاب گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان بدرستی اشاره می‌کند که در اواسط سدة چهارم هجری از این جشن و چگونگی برپای و هنگام آن بوسیله ابوجعفر نَرْشًحی مورخ سده سوم آگاهیم که در زمان منصور بن نوح سامانی در میانه سده چهارم هجری این جشن برقرار بوده است و چنین آورده شده است که «... و چون امیر منصور بن نوح به مُلک نشست اندر ماهِ شوالیّه سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان‌، فرمود تا آن سراهای دیگر بار عمارت کردند و ... آن گاه امیر سدید به سرای نشست و هنوز سال تمام نشده بود که شب سوری چنانکه عادات قدیم است، آتشی عظیم افروخته ، پـاره‌های آتش به جست و سقف‌ و سرای درگـرفت و دیگر بـاره جمله‌سـرای بسوخت و ...»
همانطور که ملاحظه می‌شود نکاتی چند در این سند تاریخی که بسیار با اهمیت می‌باشد وجود دارد از جمله اینکه در این سند تاریخی شب سوری ذکر شده است و از چهارشنبه سوری نامی برده نشده است دوم اینکه گفته شده برسم عادات قدیم ایرانیان و این نشان از برگزاری این جشن قبل از تسلط اعراب و اسلام بر ایران و کهن بودن آن می‌دهد و سوم اینکه آتش افروختند بطوریکه عمارت و سرای سلطان سوخته است‌. چهارم اینکه هنگام برگزاری آن ، که گفته شده هنوز سال تمام نشده است.
اما زمان و هنگام اجرای جشن سوری برپایه مستندات گاه‌شماری ، چهارشنبه نبوده است چون در تقویم و روزشماری ایرانیان، شنبه و چهارشنبه ،آدینه و جمعه وجود نداشته است و هر سال به 12 ماه تقسیم می‌گشته است و هر ماه دست‌کم، بی کم و کاست 30 روز داشته است و هر روز هم برای خودش نامی داشته است و جهت حساب کبیسه پنج روز افزون را که سال شمسی 365 روز کسری بود به پنج نام از عنوان گاثاها که سرودها و نیایش‌ها زرتشت بود می‌نامیدند و این پنج روز مجموعاً پنج خمسه‌، پنجة دزدیده و ... می‌نامیدند.از جمله اظهارات آقای کوروش نیکنام موبد زرتشتی را که گفته است ما زرتشتیان در کوچه آتش روشن نمی کنیم و پریدن از روی آتش را ( به نیّیت فریضه دینی) زشت می شماریم و این مراسم مربوط به زمان بعد از اسلام و تسلط اعراب می باشد، می تواند دلیل بر خلط و انحراف این مراسم به نام چهار شنبه سوری با شب سوری آریایی باشد.
با این مقدمه می‌توان مدعی شد که در یکی از چند شب آخر سال ایرانیان جشن سوری را که عادات و سنتی قدیم آنان بود، با آتش افروزی همگانی بر پا می‌کردند، اما چون تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند و بخوانند لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگذار نمی‌شده است و روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شده است، بی گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده و فراگیر برقرار بود، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روز‌شماری و فرهنگ تازیان ، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب می‌شده است از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و به این وسیله سعی داشتند که نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند. چنانکه جاحظ نویسنده مشهور عرب در رساله المحاسن و الاضداد آورده است «الأربعاء یوم ضنک و نحس» چهارشنبه روز شوم و نحس نزد اعراب بوده است. البته در چگونگی تطبیق جشن شب سوری با چهارشنبه سوری تازی، داستانها و دلایلی را ذکر نموده‌اند که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌شود. یکی از دلایل آن این بوده است که مختار سردار شیعیِ معروف عرب همان کسی که به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کرد، هنگام آزاد شدن از زندان به خونخواهی شهدای کربلا قیام نموده و برای اینکه موافق و مخالف خود را از هم تمییز دهد اعلام نمود که شیعیان بربالای بامهای خود آتش بیفروزند تا موافق و مخالف از هم تمییز داده شود و این شب مصادف بود با شب چهارشنبه‌ سوری آخر سال، واز آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتش‌افروزی را در شب چهارشنبه آخر سال برپا کنند.
بی‌گمان فلسفه انطباق جشن سوری با چهارشنبه سوری و اینکه جشن سوری ایرانی چگونه نحوست و شومی چهارشنبه سوری را از بین می‌برد، می‌تواند این باشد که آتش در نزد ایرانیان آریایی مظهر روشنی‌، پاکی ، طراوت ، سازندگی و تندرستی و در نهایت مظهر اهورا مزدا «خداوند» است، بیماریها ، زشتی‌ها ، بدیها و همة آفات و بلایا در عرصه تاریکی و ظلمت مظهر و نماد اهریمن می‌باشند‌؛
به اعتقاد ایرانیان هرگاه آتش افروخته شود، بیماری ، فقر، بدبختی، ناکامی و بدی محوّ و ناپدید می‌گردد چرا که از آثار وجودی ظلمت و اهریمن هستند. پس افروختن آتش و بطورکنایه، راه یافتن روشنیِ معرفت در دل و روح است که آثار اهریمنی و نحوست و نامبارکی را از میان برمی‌دارد به همین جهت جشن سوری پایان سال را به شبِ آخرین چهارشنبه سال منتقل کردند تا با طلیعة سال‌نو خوشی و خرم و شادکام گردند. چنانکه از آثار فرهنگی و رسوم کهن ایرانیان برپا کردن جشن و سرور و شادی بوده است و البته این جشن و سرور و شادی کاملاً جنبه دینی، اجتماعی و فلسفی بخود گرفته است و هدف از آن ارتقای روح و روان و همچنین شادی تن و جسم برای تلاش‌، کوشش و سازندگی بیشتر بوده است. ایرانیان مردمانی جشن باره بوده‌اند چنانکه می‌توانیم آثار آن را در کتیبه‌های داریوش مشاهده نمود، که بسیار به، شادی و شادمانی ایرانیان آریایی و باورمندیهای که جزوه آیین زرتشتی بوده، اشاره شده است واز شادی آفریده‌ی اهورا مزدا و سوگ، اندوه و غم آفریده‌ی اهریمن نام برده شده است؛ مانند: «خدای بزرگ است ، اهورا مزدا که آسمان را آفرید، که این زمین را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را از برای مردم آفرید » استاد پورداود جشن پریدن از روی آتش و خواندن ترانه‌هایی در آن خصوص را زشت می‌پندارد چنانکه در کتاب آناهیتا می‌گوید:« در جشن چهارشنبه سوری از روی شعله آتش جستن و ناسزای چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن، از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمی‌دانستند آن چنانکه در آتش افروزی جشن سده که به گفته گروهی از پیشینیان ، پرندگان و چارپایان را به قیر و نفت اندوده، و آتش می‌زدند، از دوران پس از اسلام است».
آقای هاشم رضی تاریخ برگزاری جشن سوری را در ایران باستان از سه مرحله بیرون نمی‌داند یا در شب بیست و ششم از ماه اسفند، یعنی در نخستین شب از پنجة کوچک یا نخستین شب از ده‌شب و روز فروردگان قراردارد، یا در اولین شب پنجه بزرگ یا پنجة«وه» که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز جشن هَمَسْپتْمَدَم و آخرین گاهنبار و جشن آفرینش انسان است.
یکی از واجبات و سنت‌‌های معمول آتش افروختن بر سر بام‌ها و در کوی و برزن بوده است جشن ده‌روز فروردگان مطابق با هر جشن دیگر‌، با افروختن آتش و نیایش‌های ویژه‌ای معمول بوده است، اما علت اصلی برافروختن آتش که نشانه شادمانی، ستایش اهورا مزدا و آغاز جشن بود تا ارواح را راهنما باشد ودر روشنی و فروغ اتش به خانه‌های خود در آیند، البته در پشت بام در کنار آتش خوراک‌های ویژه‌ای نیز می‌گذاشتند.
جشن سوری در قدمت برابر است با اعتقاء آریایی‌ها و به ویژه مردم ایران‌زمین به فروهرها یعنی ارواح پاک‌نیاکان.
که البته باید ریشه آن را در اوستا و گاثاهای زردتشت پیدا کرد چنانکه در فروردین‌ یشت پاره 49 آمده « فروهر‌های نیک توانای پاک در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاه خود به سوی زمین فرود آیند و ده شب پی در پی از برای آگاهی یافتن از بازماندگان در این سرا بسر ‌برند».
« آتش را می‌ستایم که آفریده‌ی پاک اهورا مزدا می‌باشد» پس تقدس آتش به دلیل آفریده شدن ان توسط اهورامزدا بوده و خودِاتش به منظور یاری و استمداد جُستن ستایش نمی‌شده است.
شب سوری بی‌گمان شکل درست تلفظ این جشن «جشن سوری یا چهارشنبه سوری» است؛ در دوران ساسانیان و‌اژه سوری فارسی‌، در پهلوی به گونه سوریک صفت اسـت چون سـور به معـنی سـرخ و « یکِ» پسوند صفت می‌باشد به معنی سرخ و سرخ‌رنگ، و شب سوری یعنی شب سرخ، چرا که عنصر اصلی این مراسم برافروختن آتش سرخ بوده است. در اوستا کلمه سور با واژه سوئیریه ‌یا« suirya » به معنی چاشت آمده است ،که ان را در معنی مهمانی بزرگ گرفته و بکار برده اند؛ البته کردهای امروزی هنوز هم به آذر(‌واژه اوستایی) آگِر و به شب سرخ‌، شَوِ‎ْ سور می‌گویند و آگِرَه سوره همان آتش سُرخ و یا آذر سوئیریه اوستایی می‌باشد.
بسیاری از مراسم کنونی که در پایان سال یا چهارشنبه سوری باقی‌ مانده است کنایه از اهدای نذور و فدیه ارواح و فروهرها می‌باشد ودر این شب سال، به زیارت اهل قبور رفتن و نذری جهت اموات دادن و مراسم آتش افروختن بر بام‌ها؛هنوز میان زرتشتیان و بسیاری از مردم روستاها جهت راهنمایی فروهرها مرسوم می باشد؛ اهدای آجیلِ مشکل‌گشا که همان لُرْک lork یا آجیل هفت مغز زرتشتان است ،و مراسم فال کوزه و کجاوه بازی و شال اندازی و ... میان مردم آذربایجان و ...، جای پای مشخصی در رسوم ایرانیان قدیم دارد

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

در پی اعلام وخا‎م‎ت حال شریعتمداری قیمت واجبی افزایش یافت

ظاهرا تاریخ مصرف یار همیشگی ما آقای حسین بازجو به پایان رسیده و لازم است که است  بار دیگر این یار صدیق فداکاری نموده و جام واجبی را سر بکشد .البته طبق آخرین اخبار موثق یک محموله ی بزرگ واجبی نیز به برخی از کشور هایعربی سفارش  داده شده که کارشناسان بر این گمان هستند که برای آقای مرتضوی استعمال خواهد شد . ‎‎‎‎‎‎‎‎‎

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

خواهرم حجابت برادرم شرکتت را حفظ کن !

ســـردار رادان : پوشش خانمـــهای منـــشی شاغل در شرکتها باید مطـــابق با معیارهای اعلام شده از طــرف ما باشد و آگهی های استـــخدام نیز نباید دارای جمــلاتی مانند "ظاهری آراسته" یا "خوش برخورد" باشد.
در همین راستا ما بدلیل اینکه یک شرکت خصوصی دو نبش داریم و اتفاقاً خیلی هم به منشی احتیاج داریم اقدام به درج آگهی استخدام زیر در روزنامه های کثیر الانتشار می نماییم. باشد که بقیه شرکت داران هم از ما یاد بگیرند الهی آمین !

به یک حاجیه خانم ترجیحاً بازنشسته وزارت اطلاعات کاملاً بیسواد دارای ۱۸ فرزند شهید ، سه شوهر مفقود الاثر ، ۱۷ برادر جانباز و ۱۲ خواهر آزاده کاملاً وارد به باز و بسته کردن مسلسل با یک جلد شناسنامه ممهور به مهر کلیه انتخاباتهای برگزار شده و سابقه کافی در کتک زدن دخترهای ژیگول دور میادین و زیر ایستگاههای مترو که بشدت بوی گند تخم مرغ آپ پز با پیاز گندیده بدهد و در محل کار مرتباً یا آروغ بزند یا دهنش بوی سیر بدهد و دماغش هم یکجوری باشد که یا مثل بقیه جاهایش معلوم نباشد و یا اگر معلوم بود عین منقار باشد جوریکه اگر کسی او را در جای تاریک ببیند از ترس حتماً پاپیون بنماید و نیز اینقدر زائیده باشد که برای نشستن مجبور باشد دوتا صندلی زیرش بگذارد و تابحال سزارین هم ننموده باشد یا اگر نموده باشد سینه هایش با مشک حضرت عباس زیاد فرقی نکند جوری که بجای سوتین از چتر نجات استفاده بنماید و عقلش هم اینقدر برسد که وقتی یکی وارد شرکت میشود اول بزند توی گوشش بعد خشتکش را سرش عمامه کند و اگر خدای نکرده ارباب رجوع خانم بود اول او را ببرد پزشکی قانونی ببیند آره یا نه و اگر آره شوهر دارد یا نه و اگر دارد چندتا الآن دارد چندتا قبلاً داشته و چندتا میخواهد بعداً داشته باشد و اصلاً آیا شوهر و یا شوهران او اجازه داشته اند که آره و اینا یا خیر و اگر نداشته اند برایشان درجا پرونده تشکیل بدهد تا اراذل و اوباش معلوم بشود و همچنین کاملاً مسلط به بند آوردن تب ۴۲ درجه بوسیله مفاتیح الجنان برای کار در طبقه شصت و چهارم زیر زمین شرکتمان جوری که نامحرم او را هرگز نبیند خیلی نیازمندیم

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

جنبش سبز به حقوق اقلیت ها احترام بگذارد

اقلیت کودتاچی ایران بعد از مدت ها انتظار و برنامه ریزی تنها امیدشان به برگزاری راهپیمایی در روز ۲۲ بهمن است تا بتوانند در آنجا حرف های خود را به صورت مسالمت آمیز بازگو کنند .اما مطابق مناسبت های پیشین بار دیگر جنبش سبز با حضور میلیونی خود قصد خفه کردن صدای آنان را دارد و به روشنی حقوق این اقلیت را نادیده میگیرد.جنبش سبز که از دموکراسی و حقوق بشر سخن میگوید چگونه خود میتواند این گونه حقوق اقلیت ها را پایمال کند ؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

تیتر:جمهوری اسلامی ترکید !و اما کامنت های زیر آن (اندر احوالات بالانشین هاو چت کردن )

فرض کنید تیر جنجالی و بسیار مهمی تو بالاترین میاد کلی امتیاز داره و توی موضوعات  در حال بحث در بالا قرار داره اما کامنت های زیرش رو بخونید:  
‎ا‎ل‎ف‎:‎آ‎ق‎ا خبر ‎‎موثقه؟
ب:بله یکی که خبر داره بهم گفته.
جیم:به! آقای ب خبری ازت نبود.
ب:آقا خیلی چاکریم !کم پیدایی کجائی!راستی اون قضیه چی شد؟
جیم:آقا ردیفش کردم.
دال:شما ها کی دست از ‎ش‎ا‎یعه پراکنی ور میدارد ؟
الف:چی میگی بابا باز اومدی؟
دال:جمهوری اسلامی در زمان آقای خاتمی و هاشمی که بزرگترین خیانت هارو کردن سقوط کرد الان وضعیتش به حمدالله بد نیست.البته اگر آقای قالی باف بود بهترم میشد .
ب:اره تو میخوای با این کارت معتبر بشی.
دال:اره کی این حرفها رو میزنه ؟شما مزدور های  آمریکا و انگلیس قصد دارد با معتبر کردن خودتون به اتحاد مردم صدمه بزنید .
ب:به من میگی معتبر مردک ؟جد و اباد ت معتبره. 
الف‎:‎ا‎ی‎ ‎ب‎ا‎ب‎ا‎ ‎ا‎ی‎ن‎‎‎ ‎‎‎د‎‎‎ا‎ل‎ ‎ر‎و‎ ‎و‎ل‎ش‎ ‎ک‎ن‎‎ی‎‎‎د ب الان کجائی‎؟
ب:دارم میام خونه.
جی‎م‎ ‎:‎‎داری میای چند تا نون هم بگیر .
جیم:بابا الف جان  خیلی پشتم میخاره  اگه میشه بخارون برام.
الف:کجا؟اینجا؟
جیم:یه کم بالاتر.
جیم:آهان اینجا خوبه خوبه .
ب:آقا چه نونی بگیرم ؟سنگک خوبه؟
الف:نه بابا این آخوند ها واسه سنگک خوردن حالی برامون نزاشتن .یه باگت بگیر .............................................
و لینک در صدر موضوعات در حال بحث می درخشد .و ما سلامی دوباره به روح مخترعین فیس بوک ،گوگل ،یاهو و .... سلامی دوباره خواهیم فرستاد.


‎‎
‎‎

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

لباسهای تهیه شده از پوست تن حیوانات را خریداری نکنید!+ (عکس و مطلب)

دیروز بعد از ظهر وقتی از شرکت واقع در میدان محسنی آمدم بیرون خانم محجبه ای را دیدم (چادر عربی به سر) که کیف دستی بزرگی همراه داشت از پوست حیوانات (خیلی جلوی خودم را گرفتم بدو بیراه نثارش نکنم) بنظر میرسید از همان دسته خانم های مومنی !!! باشد که سگ وگربه را نجس میداند ولی با فخر و افاده از پوستشان استفاده میکند. امروز صبح که وارد شرکت شدم با تعجب از همان کیف دست یکی از همکارانم دیدم که وحشت بسیاری از حیوانات دارد (پس گویا این کیف ها اخیرا" وارد کشور شده و بشدت مورد توجه بانوان قرار گرفته است)!!!! نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و به همکارم گفتم تو که گربه را آنطرف خیابان میبینی جیغ میزنی چرا از این کیف گنده ای که به احتمال زیاد از موی همان گربه درست شده وحشت نمیکنی !!!!! خبر داری اگر در اروپا چنین کیفی بدست بگیری در خیابان راه بیافتی کلی فحش میشنوی و ممکنه کتک هم بخوری..
تماشای اشخاصی که پالتو پوست یا چکمه پوستی و تازگیها کیف پوستی بدست میگیرند و آندسته از آقایان که پوست روباه بدبختی را پشت شیشه ماشین خود میگذارند حالم را دگرگون میکند!!!! گویا هر آنچه استفاده آن در دنیای متمدن منسوخ میشود راهی کشورهای جهان سوم عقب افتاده (از جمله کشور گل و بلبل ما) میگردد. برای نمونه هیچ کس در دنیای متمدن پولش را بخاطر رفتن به شکنچه گاه حیوانات (سیـــرک) بهدر نمیدهد چون تماشای دوچرخه سواری خرس و کله معلق زدن فیل و چاچا رقصیدن سگ برایشان تفریح به حساب نمیاید.. تعداد کمی هم که هنوز به سیرک میروند برای تماشای آکروبات باز های زیبای آنجاست نه بازی کردن با غرور حیوانات حیات وحش .
اخیرا" یکی از دوستان چند عکس نشانم داد که اول فکر کردم عکس ها در کشور چین یا کره گرفته شده.. بعد با تعجب فهمیدم که نخیر عکس ها توسط خود ایشان در جمعه بازار تهران محل فروش پوست حیوانات گرفته شده . همانطور که در عکس میبینید اینها بیشتر پوست سگ و گربه های بدبخت است.. سگ هائی که زندگی کردنشان در این کشور ممنوع و محکوم هستند به تیر باران شدن.. ولی گویا پوشیدن پوست همان سگ نجس برای خانمهای ایرانی هیچ مانعی ندارد !!!






سالانه بیش از ۵٠ میلیون حیوان ، از جمله : چین چیلا، روباه، مینک، خرگوش، سمور ، راکون و دیگر حیوانات حیات وحش + ٢ میلیون سگ و گربه در مزارع تولید پوست در شرایط هولناک پرورش یافته و به طرق گوناگون کشته میشوند. ۵٠%‌ پوست حیوانات در کشور چین تهیه و صادر میشود.
درطول زمان پرورش حیوانات در قفس های فلزی نگهداری شده و بدلیل نداشتن حق زندگی و رفتار طبیعی دچار استرس شدید روانی میگردند.
تولید مثل مداوم و پرورش حیوانات جهت تولید رنگهای خاص باعث ناهنجاریهای شدید جسمی و روحی در آنان میگردد.
روش کشتار در مزارع تولید پوست :
کشتن با برق جهت جلوگیری از آسیب به پوست
روباه ها بیشتر توسط برق کشته میشوند. معمولا" با اتصال یک الکترود به مقعد حیوان و دیگری در دهان حیوان و در نهایت وارد کردن 240 ولت برق. حیوان فریاد میزند ... میلرزد.... بدنش سفت و خشک میشود و دندانهایش بیرون میریزد. اتصال برق بعنوان یک فلج کننده عمل میکند و حیوان بعد از گذشت حدود 5 دقیقه دچار حمله قلبی شده و میمیرد...

شکستن گردن حیوان
برای کشتن حیوانات دارای جثه کوچک روش آسان و ارزان شکستن گردن استفاده میشود. قاتل یک دست خود را دور گردن حیوان حلقه میکند و با دست دیگر قسمت پائین بدن حیوان را میگیرد و گردن را به شدت میپیچاند. حیوان 5 دقیقه بعد از شکسته شدن گردن با زجر و درد فراوان میمیرد.
تزریق سم به حیوان
مزارع تولید پوست حق استفاده از سم (سودیم پنتوباربیتال) را که برای از بین بردن بدون درد حیوانات خانگی توسط دامپزشکان استفاده میشود ندارند ، زیرا این سم از نظر قانونی تحت کنترل بوده و فقط در اختیار دامپزشکان و مراکز مجاز گذاشته میشود و از طرفی از نظر قیمت بسیار گران میباشد، لذا برای از بین بردن حیوانات در مزارع تهیه پوست استفاده نمیشود. در این موارد برای از بین بردن حیوانات با سم از سولفات منیزیم، هیدرات کلرال و سولفات نیکوتین (اغلب مخلوط شده با الکل) استفاده میشود که مرگی بسیار دردناک را بدنبال دارد.

کشتن با گاز :
استفاده از گاز دی اکسید کربن و یا منوکسید کربن بیشتر برای کشتن مینک ها (خزها). گاز دی اکسید کربن با غلظت 100% حیوان را زود از بین میبرد ولی قبل از آن باعث سوزش بسیار شدید و سوخته شدن دماغ حیوان میشود. حیوان در اطاقک گاز دور خود میچرخد و سرش را برای دوری از گاز بالا نگه میدارد. محققین باین نتیجه رسیده اند که به دلیل اینکه مینک ها میتوانند نفس خود را بمدت طولانی نگهدارند استفاده از این گاز بسیار غیر انسانی میباشد. منوکسید کربن معمولا" از طریق اگزوز موتور تراکتور وارد اطاقک گاز میشود. این گاز باعث بیهوش شدن حیوان بعد از 40 ثانیه میشود، لذا معمولا" بعد از استشمام گاز پوستشان درحالیکه هنوز زنده هستند کنده میشود.
فکرش را بکنید برای تهیه یک پالتو ١۵ روباه بیگناه باید کشته شوند
غیر از مزارع تولید پوست شکارچیان بیرحم نیز به طرق زیر حیوانات را برای استفاده از پوست آنها به قتل میرسانند:
تله پابند فلزی

مخصوص حیواناتی از قبیل : راکون، روباه، باب کت، لینکس و ..... اگر حیوان بعد از چند روز براثر گرسنگی و یا حمله حیوانات دیگر (قبل از رسیدن قاتل اصلی) از بین نرود معمولا" برای فرار کردن یکی از پاهای خود را با دندان میکند ولی دورتر به دلیل عفونت ویا خونریزی شدید جان خود را از دست میدهد. معمولا" اینگونه تله ها را نزدیک دریاچه یا رودخانه عمیق میگذارند تا حیوان بعد از فرار در آب غرق شود.
از آنجائیکه حیواناتی اسیر در اینگونه تله ها معمولا" زنده میمانند، دام گذاران شیطان صفت از روش های زیر برای کشتن حیوانات گرفتار شده در دام استفاده میکنند.
خرد کردن سر حیوان با چماق و چوبدستی.
خفه کردن حیوان با طناب .
خفه کردن حیوان در آب.
شلیک تیر به مغز حیوان.
بچه سیل های مظلوم و بیگناه نیز توسط شکارچیان با خرد کردن مغزشان توسط چماق کشته میشوند.


از انسانهای واقعی درخواست میکنم این مطالب را به گوش دور و بریهای خود برسانند (دوستان و اقوام و...) باشد که دل بعضی به درد آید و بازار فروش پوست حیوانات در این مملکت بیش از این رونق نگیرد.








۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

دهه ۶۰؛خاطرات روزهای سوخته من




چسب ضربدری رو شیشه‌ها،
آژیر قرمز، ضد هوایی، پناهگاه، صدای آمبولانس،
دفترچه بسیج، قحطي شير و كره و موز و ....
گرویی شیشه‌های نوشابه،
هاچ زنبورعسل، پلنگ صورتی،
آدامس خروس نشان،
مداد شیر نشان، پاک‌کن‌های بد پاک‌کن، کاغذ کاهی،
کیف‌های چمدانی با کلید کوچک فلزی،

سنگرهایی که توی خیابان چیده شده بود،
والور، گردسوز، بوی نفت،
رفیق دهه شصت خاطرت هست؟
آلوچه، لواشک سیری 5 زار
پیراشکی سر کوچه مدرسه
کرایه 20 ریال. تاکسی‌های آبی پیچ شمیران تا خود شمیران.
اتوبوس دو طبقه خط خراسون توپخونه.
تعاونی شهر و روستا.
سیگار جیره‌ای. هفته‌ای دو پاکت. تیر و آزادی. اشنوویژه و هما بیضی بدون فیلتر برای مستضعفین سیگاری.
کمیته. حاجی خدابخشی.
تویوتا لندکروز. پاترول.
صيح جمعه با راديو. نوذری، آذری. ملون،
كفش ملی و بلا. وین.

توپ دولایه.
صف‌های طولانی سینما.
چراغ علاالدین.
برنچ اروگوئه‌ای وارداتی. به مقدار لازم.
پاستیل ماری، تافی با مزه‌ی کاغذ.. پفک نمکی مینو.
بوفه‌ مدرسه. عدسی. بربری.
نوشابه فقط با ساندویچ.
فیلم سینمایی عصر جمعه شبکه یک. برنامه تحليل اقتصادی.

بستنی آلاسکا. کانادادرای.
برنامه گمشدگان هر روز ساعت 4 تا 5 عصر.
برنامه کودک ساعت پنج..

ترکش‌های ضدهوایی روی پشت بوم. شب قبل. هواپیماهای عراقی.
تماشای بمباران‌های هوایی از رو پشت بوم آپارتمان 5 طبقه.
ویدیوهای پیچیده شده لای پتو.
کارملا، اسمارتیز، توک، ویفر، تی‌تاپ،
سنگرسازی تو مدرسه.
رادیو، قصه‌های شب، ساعت ده و نیم، موسیقی تیتراژ ابتدایی‌اش یکی از مرموزترین صداهای یادآور آن دوران است.
دفتر صد برگ، دو تومان.
تعلیم و تعلم عبادت است.
صف. صب‌گاه. مرگ بر امریکا. مرگ بر شوروی. دير کرده‏ها در مدرسه. خانم معلم.
آقای ناظم.. کابل. شلنگ. دعای فرج.

سریال آقای دلار. آقای فرجامی.
نارنجک‌های پلاستیکی. قلک. دارت. تفنگ ساچمه‌ای سر کوچه مدرسه.
روزنامه کیهان. اطلاعات. 2 تومن. مجله دانشمند.
کوپن. صف بانک.
دستفروش‌هاي كتاب جلو دانشگاه . میدان انقلاب و خیابان ولیعصر.
دکه روزنامه فروشی. کیهان ورزشی. دنیای ورزش..
سینما آزادی. سینما ریولی. بایکوت.
تخمه فروش‌های کنار سینماها٬ مخصوصا تو میدان انقلاب . یکی بود میگفت ننه‌ام بو داده٬ یعنی اینکه خونگیه تخمه‌هاش.
کیهان فرهنگی. چیپس استقلال..
۲ قرونی. 5 زاری.. تلفن سکه‌ای.
بامزی موش کوهستان . واتو واتو
صبح جمعه. آینه عبرت، علی، آ تقی، جمعه شب ساعت ۹.

کیسه‌های کمک به رزمندگان تو مدارس.
مایکل جکسون. مدونا . شلوار لی. لوله تفنگی. پانک. گشت ثارالله. کمیته.. گشت جندالله.

پناهگاه‌های داخل مدرسه.
قلکهایی به شکل مسجد الاقصی. پرچم اسراییل و امریکا کف زمین مدرسه.

ادامه برنامه تا چند لحظه دیگر.
شهربازی، مینی سیتی، فانفار.

مانتو. مقنعه‌ خاكستری. چادر مشکی. جوراب سفید قدغن.

کیهان بچه‌ها.
زرنیخ، جوهر لیمو، کاربیت، پرمنگنات، گوگرد، منیزیم.
جاده ابریشم. پنج‌شنبه‌ها سخنرانی امام خمینی از جماران.
رادیو: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید.
رزمندگان سپاه اسلام. صدایی که هم اکنون می‌شنوید.
تنس پلاست، دوا گلی، دتول، وایتکس، آب ژاول.
لاستیک دور سفید، قالپاق مگسی، بوق ده یازده، سونی شصت و چهار، باند خربزه‌ای، پیکان کارلوکس دهه چهل.
توی دهه شصت یک کوله خاکی داشتم که باهاش مدرسه می‌رفتم، صبح‌ها
وقتی باید از ایست و بازرسی دم در مدرسه می‌گذشیم مامورها از آن خرج خمپاره، سرنیزه، ترکش‌های ضد
هوایی شب قبل که قرار بود هواپیماهای عراقی را بزنند پیدا می‌کردند.
آتاری.
کوله خاکی، شلوار خاکی، پوتین خاکی،
یادش بخیر دهه شصت دهه خاکی عمر ما بود.. ما روحمان را در دهه شصت جا گذاشتیم و هیچ کس از آدمهای
امروزی نفهمید ما چرا اینقدر حیران هستیم

و هيچ كس شايد دوست نداره به خاطرات ما گوش بده

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

تا دیروز عاشق بالاترین بودم اما دیروز تو بالاترین آنقدر ناراحت شدم که گریه ام گرفت (بچه ها گند زدین)

دیروز باید در تاریخ بالاترین به عنوان روز سیاه ثبت بشه .تبریک میگم بالاترین دیروز تمام کودتاچی ها، تجزیه طلب ها، دشمنان مردم ،بیگانه ها ،دیکتاتور ها و فرصت طلب ها را خوشحال کردن . قلبم درد گرفت وقتی که دیدهم هموطنام اینطوری دارند به هم بد و بیراه میگن .لعنت به این فوتبال که سبب شده شماها هدف بزرگتون را فراموش کنید .در تاریخ ایران تاحالا اینقدر نقشه ی ایران کوچیک و تحقیر آمیز نبوده اگر همین را هم تجزیه کنید خیالتون راحت میشه؟اول با قومیت های حرفی بزنم:دوستان فکر میکنید اگر از ایران جدا بشید زندگی تون تبدیل به بهشت میشه؟ در بهترین حالت تبدیل به امارات میشد که شب خوابشون نمیبره نکنه ایران عطسه بزنه بادش اونا را ببره .فکر میکنید مستقل میشد یا اینکه امریکا برای حفظه امنیت میاد تو کشورتون پایگاه میزنه و از ترس مردمه همسایه ای که حالا با شما دشمن هستن باید تمام در آمد مملکتتون رو اسلحه بخرید ؟فکر میکنید رهبران تجزیه طلب به فکر شما هستن ؟اشتباه میکنید فکر میکنید الان کیا داران به شما ظلم میکنن ؟از فضا اومدن ؟نه دوستان ،همشهری های خودمون هستن.فکر میکنید تهران از کیا تشکیل شده ؟اصلان تهرانی های اصل خیلی کم هستن ۵ درصد هم نیستن خودمون داریم به خودمون ظلم میکنیم اما نمیبینیم.و شما تهرانی های عزیز چون تو شهرستان اصلیتون به دنیا نیومدین دلیل این نیست که همه رو تحقیر کنید ما همه اصالتی غیر از تهران داریم اگر قومیت ها نبودن ما هم الان نبودیم.

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

چطور ظرف ۱ ساعت فهمیدن شهادت دکتر علی محمدی کار آمریکاست اما قبل از شهادتش هیچ کاری انجام نشد؟

اگر سیستم امنیت ما انقدر قوی هست که حتی قبل از رسیدن آمبولاندس به محل حادثه میفهمند که شهادت دکتر علی محمدی کار امریکا و اسرائیل بوده چرا قبل از شهادت ایشون هیچ کاری برای حفاظت بیشتر انجام نشده؟اگر هم صرفا یک اتهام زنی بوده حداقل نباید برای حفظ ظاهر هم که شده یک سری تحقیقات مقدماتی انجام شود؟

نقش اصلی بالاترین،خبر یا تحلیل؟(چرا در بالاترین تحلیلهای خوب رای نمی آورد)

مردم ایران بیش از ۱۰۰ سال است که درگیربحث های سیاسی هستند.اگر دقت کرده باشد تحلیل های من ،شما، اساتید،راننده تاکسی ،بقال سر کوچه ،گاردین و ........... همه تقریبا یک چیز را میگویند .همه ما تحلیل گران خبره و زبر دستی شدیم پس حوصله خواندن تحلیل های طولانی را نداریم.به نظر من برای تحلیل کردن وقت زیاد است اما الان عصر اخبار و دسترسی سریع به آنهاست.پس همه در بالاترین به دنبال اخباری هستند که شاید خبرگزاری های معمولی نمیتوانند به دلیل نا معتبر بودن آنها را انتشار دهند.اتفاقا نقطه قوت بالاترین هم همین بررسی شایعات است چون وقتی تمام احتمالات در نظر گرفته میشود دیگر احتمال در دام افتادن کمتر خواهد شد.شاید برخی از تحلیل های خوب رای نیاورند اما ارزش خبری بالاترین کم نخواهد چون همه ما میدانیم علی رقم اینکه تحلیل ها رای نمیآورند اما بسیار خوانده میشوند و تقریبا در تمام جامعه پراکنده شده است.

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

فشار بر مردم ,مذاکره با هاشمی.سیاست هویج و چماقی که نباید فریب خورد.

در چند روز اخیر همزمان با شدت گرفتن اعدام ها،دستگیری ها و تهدیدات مختلف مسؤلین , ظاهرا مذاکراتی در سطوح بالا در حال انجام است .اما باز هم جناح حاکمیت مسیر را اشتباه میرود و طرف اصلی مذاکره را به درستی پیدا نکرده.مگر کشته شدن چند صد نفر، دستگیری هزاران تن دیگر با یک برنامه ی نیم بند شبکه ۳ با علی مطهری که نه سره پیاز است نه ته پیاز و استعفای حسینییانی که اصلا از اول نباید میرفت مجلس درست میشود؟شاید برای برخی از مسؤلین توهم همه کاره بودن هاشمی بر اثر تکرار مداومش از سمت خودشون دارد به واقعیت تبدیل میشود و جهت مذاکرات ظاهرا با محوریت هاشمی کلید خورده است. این مساله از دو جهت حائز اهمیت است، اول اینکه نشان میدهد فشار مردم بر حاکمیت کارساز بوده و دوم اینکه باید توجه کنیم کسانی که اصلا ربطی به مردم ندارند از طرف ما مذاکره نکنند .خواسته های ما کاملا روشن و شفاف است نباید بگذاریم که به این راحتی هاشمی و حکومت بعد از تصفیه حساب کردن با هم مردم رو گوسفند قربونیه جشن اتحاد شون کنند .